English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6340 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thermal transfer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax transfer printer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal U دمایی
thermal U مربوط به گرما
thermal U نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
thermal U کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
thermal U گرم
thermal U گرمایی
thermal U حرارتی
thermal enrichment U گرمافزونی
thermal energy U انرژی گرمایی
thermal emission U تابش حرارتی
thermal efficiency U راندمان حرارتی
thermal effects U اثرات حرارتی
thermal effect U اثر گرمایی
thermal equilibrium U تعادل گرمایی
thermal excitation U برانگیختگی گرمایی
thermal expansion U انبساط حرارتی
thermal exposure U در معرض حرارت قرار گرفتن
thermal exposure U میزان جذب حرارت
thermal fatigue U خستگی حرارتی
thermal gradient U گرادیان دما
thermal imagery U عکاسی مادون قرمز
thermal effect U اثر گرما
thermal dissociation U تفکیک گرمایی
thermal devices U ابزارهای حرارتی
thermal flux U شار گرمایی
thermal flux U شار گرما
thermal sensitivity U حس دما
thermal agitation U اغتشاش گرمایی
thermal ammeter U امپرسنج حرارتی
thermal battery U باطری حرارتی
thermal capacity U فرفیت گرمایی
thermal conductance U گرمارسانندگی
thermal conductance U گرمارسانایی
thermal conductivity U رسانائی گرمایی یا حرارتی
thermal conductivity U رسانندگی گرمایی
thermal crossover U تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز
thermal decomposition U تجزیه گرمایی
thermal insulation U عایقکاری در برابرگرما
thermal imagery U عکاسی با اشعه حرارتی مادون قرمز
thermal instability U ناپایداری حرارتی
thermal shadow U سایههای حرارتی
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
thermal shock U تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
thermal spring U چشمه اب گرم
thermal springs U چشمههای اب گرم
thermal stress U تنش حرارتی
thermal stress U ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
thermal switch U سویچ حرارتی
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
thermal wax U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal treatment U عملیات گرمایی
thermal unit U واحدسنجش گرما
thermal scanning U غربال گرمایی
thermal resolution U حداقل سنجش حرارت
thermal resolution U حداقل اختلاف حرارت
thermal insulation U گرمابندی
thermal insulation U عایق کاری گرمایشی
thermal ionization U یونش گرمایی
thermal pollution U الودگی گرمایی
thermal power U مقدار حرارتی
thermal power U توان حرارتی
thermal printer U چاپگر حرارتی
thermal protection U محافظت حرارتی
thermal radiation U تشعشع حرارتی
thermal radiation U تابش حرارتی
thermal reservoir U منبع گرمایی
thermal reservoir U منبع گرما
thermal resistor U ترمیستور
thermal waves U امواج گرمایی
thermal pollution U آلودگی گرمایی
thermal agitation voltage U اثر گرما
thermal coefficient of expansion U ضریب انبساط حرارتی
coefficient of thermal expansion U ضریب انبساط حرارتی
internal thermal resistance U مقاومت حرارتی داخلی
thermal critical point U نقطه تبدیل حرارتی
thermal critical point U نقطه توقف
thermal critical point U نقطه ی بحرانی حرارتی
lattice thermal resistivity U مقاومت ویژه گرمایی شبکه
british thermal unit U واحد گرمایی بریتانیا
differential thermal analysis U تجزیه گرمایی تفاضلی
british thermal unit U واحد بریتانیایی گرما
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
transfer U احاله
transfer U حواله
transfer U سند انتقال یا واگذاری
transfer U واگذاری نقل
transfer U کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfer U واگذاری
transfer U سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer U تغییر دستورات یا کنترل
transfer U تغییر دستور یا کنترل
transfer U زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer U دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
transfer U بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
transfer U ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer U دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfer U واگذار کردن نقل کردن انتقال
k , transfer U ضریب کای برد
transfer U سند انتقال انتقالی
transfer U نقل
transfer U واگذاری تحویل
transfer U انتقال
transfer U منتقل کردن
transfer U واگذار کردن
transfer U انتقال دادن
transfer U ورابردن
transfer U ورابری
transfer U تغییر سمت دادن لوله
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
transfer U واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
k , transfer U ضریب تصحیح برد توپ
transfer U پهلو- رفت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer address U ادرس انتقال
transfer area U در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer berth U دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer limit U حدود تصحیحات انتقال تیر
transfer reaction U واکنش انتقالی
transfer case U دیفرانسیل
transfer case U جعبه انتقال نیرو
transfer scale U پایهانتقال
transfer rate U نرخ انتقال
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
transfer payments U پرداختهای انتقالی
transfer payment U پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transfer orbit U مدار انتقال
transfer operation U عمل انتقال
transfer of training U انتقال اموزش
transfer of technology U انتقال تکنولوژی
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer resistor U ترانزیستور
transfer port U دریچهانتقال
transfer canal U کانالانتقال
unconditional transfer U انتقال غیر شرطی
transfer time U مدت انتقال
transfer time U زمان انتقال
transfer table U میز انتقال
transfer switch U کلید انتقال
transfer station U محل اعزام افراد
transfer station U محل انتقال افراد
transfer of portfolio U انتقال موجودی اوراق بهادار
transfer of obligation U حواله مدنی
transfer ladle U پاتیل انتقال
transfer interpreter U مفسر انتقال
transfer instruction U دستور العمل انتقال
transfer income U درامد انتقالی
transfer functions U توابع انتقالی
transfer function U تابع انتقال
transfer equipment U تجهیزات
transfer earnings U درامدهای انتقالی
transfer check U انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer limit U حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
transfer of learning U انتقال یادگیری
transfer of capital U انتقال سرمایه
transfer molding U ریخته گری انتقالی
transfer molding U قالب ریزی انتقالی
transfer mold U قالب گیری انتقالی
transfer medium U رسانه انتقال
transfer machine U دستگاه انتقال
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
transfer line U خط انتقال
transfer check U مقابله
third person of a transfer U محال علیه
data transfer U انتقال داده ها
heat transfer U انتقال حرارت
telegraphic transfer U انتقال تلگرافی
technology transfer U انتقال تکنولوژی
radial transfer U انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
positive transfer U انتقال مثبت
energy transfer U انتقال انرژی
power transfer U انتقال انرژی
negative transfer U انتقال منفی
transfer characteristic U مشخصه متقابل
file transfer U انتقال فایل
heat transfer U انتقال گرما
block transfer U انتقال کندهای
block transfer U انتقال بلوک
deed of transfer U انتقال نامه
collect transfer U بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
conditional transfer U انتقال شرطی
deed of transfer U سند انتقال
credit transfer U پرداخت ازطریق انتقال
credit transfer U انتقال اعتبار
data transfer rate U نرخ ارسال داده
file transfer utility U برنامه کمکی انتقال فایل
file transfer protocol U پروتکل انتقال فایل
electronic fund transfer U ارسال الکترونیکی دارائی
data transfer rate U میزان انتقال داده
fuel transfer pipe U لولهانتقالسوخت
electronic transfer of data U انتقال الکترونیکی اطلاعات
passenger transfer vehicle U وسلهجابجاییمسافرین
electron transfer mechanism U مکانیسم انتقال الکترون
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
data transfer rate U سرعت انتقال داده ها
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1انتقال قطعی
1تاندانسیو
2کلمه با جمله چه فرقی دارد
2پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com